به نظر میرسید با انگشتان پایش قهر است. آنها را به ندرت میدید. صاحب خوبی برایشان نبود. بعضی اوقات که برای مدت طولانیای راه رفته بود، بهشان میگفت طاقت بیاورند. تقصیر خودش نبود، آن شکم گنده رابطهشان را خراب کرده بود.
وان حمام را دوست داشت چون تنها آنجا بود که انگشتان پایش را یک دل سیر تماشا میکرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر