آن دفعه در هواپيما کنارم نبودي. کسي نبود که با او سر صندلي کنار پنجره دعوا کنم. نشستم. کنار پنجره. به ابرها نگاه کردم. به خودم گفتم اين دفعه نميخوابم. اين دفعه يک دل سير به ابرها نگاه ميکنم. نگاه کردم. يک دل سير نگاه کردم. دوست داشتم تو هم با من نگاه ميکردي. آن ابرهاي پشمالوي شيطان را نگاه ميکردي. اين دفعه من کنار تو نخواهم بود. تو کنار پنجره به ابرها نگاه کن. يک دل سير نگاه کن. فقط اي کاش ميدانستم چه کسي کنارت مينشيند.
۱ نظر:
bare 4 me mikhunamesh, but it still makes me cry
ارسال یک نظر